دوشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۵

باغ موزه مجسمه میزبان دائمی آثار قدیمی و معاصر می‌شود


باغ موزه مجسمه ایران تا یک هفته دیگر میزبان دائمی ماکت‌های دهه 40 و مجسمه‌های هنرمندان معاصر می‌شود و سه مجسمه‌ساز در آن در برابر مخاطبان مجسمه می‌سازند.
جمشید مرادیان، هنرمند مجسمه ساز، در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص این ماکت ها گفت: "33 پل، میدان آزادی، نقش رستم، کاروانسرای مهیار، باغ فین کاشان، هشت بهشت، چهل ستون، برج میلاد، گنبد قابوس، دانیال نبی و شمس العماره از جمله ماکت هایی هستند که به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری در مراسمی افتتاح و در این باغ نصب می شوند."
در جریان برگزاری این مراسم مردایان، کامبیز و کامران شریف به اجرای زنده ساخت مجسمه مقابل دیدگان مخاطبان می پردازند. به طوری که هر سه نفر روی تنه های درخت با ارتفاع 20/2 متر و عرض 80 سانتیمتر از چوب درخت راش سه مجسمه چوبی ارائه خواهند داد و این سه اثر در کنار سایر مجسمه ها در باغ موزه مجسمه ایران نصب می شود.
این مجسمه ساز در خصوص برگزاری سمپوزیوم های داخلی و خارجی که اخیرا به همت سازمان فرهنگی هنری و زیباسازی شهرداری تهران برگزار شده نیز گفت: "من معتقدم هر حرکتی که در جهت مجسمه سازی ایران صورت گیرد بر تاریخ مجسمه سازی ما تاثیر می گذارد. حتی برگزاری سمپوزیوم بین المللی این امکان را به مجسمه سازان خارجی که به کشور ما دعوت می شوند می دهد تا دریابند هنر مجسمه سازی در ایران محدود و ممنوع نیست. در واقع برپایی چنین سمپوزیوم هایی باعث می شود باورهای جهانی نسبت به هنر ایران به خصوص به مجسمه سازی تغییر کند."
قرار است روز افتتاح و نمایش ماکت ها در باغ هنر مجسمه ایران، پنج مجسمه از شجاع الدین شهابی، دو اثر از جمشید مرادیان، چهار اثر از کامبیز و کامران شریف و 15 اثر از اعضا انجمن مجسمه سازان نیز به شکل دائمی در باغ نصب شود. نازنین رشیدی، معاون هنری باغ موزه هنر ایران، نیز در توضیح بیشتر این آثار گفت: "ماکت بناهای تهران که در کنار آثار هنرمندان معاصر به نمایش گذاشته می شود حاصل کار هنرمندان دهه 40 است."
وی افزود: "این مکان از باغی یک هکتاری تشکیل شده و عمده فعالیت هایش بر امور هنری و موزه ای متمرکز است. باغ موزه هنر ایران شامل بخش های مختلفی چون گالری و کلاس های آموزشی است. این موزه علاوه بر فعالیت های نمایشگاهی به آموزش هنردوستان در رشته های نگارگری، خوشنویسی و طراحی نیز می پردازد."

چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵

مجسمه سه متری جمشید مرادیان برترین اثر سمپوزیوم ولانو شناخته شد


هنرمند مجسمه‌ساز ـ كه سیزدهم شهریورماه جاری همراه با دستیار خود فرح اردكی به ایتالیا سفر كرده بود؛ تا در یك اتفاق هنری شركت كند، با پنج روز كار، اثر چوبی سه متری خود را با چوب كاج، زیر فواره‌ای جلو یك كلیسا ساخت و به ایران بازگشت


علت ترك سمپوزيوم را پيش از پايان، شلوغى و بى‌برنامگى برنامه‌ريزان آن عنوان كرد و در عين حال تاكيد كرد كه ديدن برنامه‌هاى آن‌ها هميشه براى ما‌ آموزنده است.مراديان با اشاره به پرداخت كليه هزينه‌هاى سفر و اقامت از سوى خود، گفت: در تماس با موزه هنرهاى معاصر و مركز هنرهاى تجسمى مبنى بر كمك يا حمايتى در اين زمينه عنوان شد كه ”شما براى ايتاليا مجسمه مى‌سازيد، چرا ما هزينه‌اى را بپردازيم؟” حال پرسش من اين است: كسان ديگرى را كه به كانادا يا آمريكا مى‌فرستند تا نمايشگاه برپا كنند؛ چه مى‌كنند؟اين هنرمند مجسمه‌ساز با يادآورى آنكه بر شناسنامه اثر و در معرفى آن تنها نام ايران را حك كرده است، گفت: براى آنكه ما بتوانيم فرهنگمان را به جهان صادر كنيم و بگوييم هنرمند ايرانى نيز در اين گوشه از دنيا زنده است و كار مى‌كند، بايد هزينه‌اى بپردازيم.او درباره‌ى گروه‌هاى دعوت شده به سمپوزيوم ولانو، توضيح داد: گروه‌عاى ‌موسيقي، ‌تئاتر، پرفورمنس، نقاشى بودند و گروه‌هاى آلمانى و سوئدى و... كه بيشترشان كار پرفورمنس مى‌كردند.مراديان گفت: اين شيوه را براى سرزمين خودمان دوست ندارم؛ شايد آنان بدانند چه مى‌كنند، اما آن حركت‌هاى پست‌مدرنيستى و مدرنيستى بى در و پيكر، باد هواست. وى براى نمونه، از يك هنرمند كه در سمپوزيوم شركت كرد و به ارايه هنر خود پرداخت اشاره كرد و افزود: آقايى آمد ميزى گذاشت، پارچه سفيدى بر آن پهن كرد، يك بشقاب زيتون گذاشت، زيتون را خورد، با هسته‌هاى آن نوشت: زيتون! هسته‌ ‌را جمع كرد، دوباره زيتون آوردند، آنها را خورد و با هسته‌ها نوشت: هسته! همه برايش كف زدند؛ گفتند از هسته به ميوه، از ميوه به هسته؛ يعنى زايش. اين از نظر آن‌ها هنر است. به خاطر همين بود وقتى پاى اجرا رفتيم و كار را به مردم نشان داديم، متفق‌القول مى‌گفتند اين اثر هنرى واقعى است و تو هنرمند واقعى هستي؛ براى آنكه وقتى سمپوزيوم تمام مى‌شود، آن چيزى كه براى مردم ده ولانو مى‌ماند، كار سه مترى چوب كاج است.

قصه اسفنديار و اسب های این خانه




آنکه با پنجه هایش از عشق سخنی می گوید
زندگی می کند
زندگی می کند در چوب، در سنگ، در آهن
به آرمان پیوستگان را آرام خواهی یافت
تعجب مکن
نامت به تو گفته خواهد شد

جمشید مرادیان



اسفندیار در خانه، دیگر رویین تن نیست. تنها چشمش را فلزی کرده است تا از تیر « گز» رستم در امان باشد. گویی در خلوت خود هم از تکرار حادثه می ترسد. پایین تر اسب ایستاده. رو به سوی در. سوارش را می جوید. بوی تن اسفندیار را حس کرده و بی قرار است. دم بر افراشته و پا بلند کرده تا سم بر زمین بکوبد و او را فرا بخواند. اسفندیار را « جمشید مرادیان»، بر سه لت چوب افرا حجاری کرده و اسب را « منصور طبیب زاده»، از میان خرده چوب های کارگاهش بیرون آورده است و این دو وجود اسطوره ای در خانه هنرمندان ایران کنار هم قرار یافته اند

مرادیان اسطوره شاهنامه را به چالش کشیده می گوید:« توی اسطوره های ایرانی و تاریخ ایران، پسر کشی متداول است. همیشه پدر ها پسر ها را کشته اند. در شاهنامه رستم، سهراب را می کشد و گشتاسب پسرش اسفندیار را به زابل می فرستد تا به دست رستم کشته شود. اسفندیار که از قصد پدرش آگاه شده به رستم التماس می کند که وارد جنگ نشوند و با هم به دربار گشتاسب بروند اما رستم در پاسخ می دهد: که گفتت برو دست رستم ببند/ نبندد مرا دست چرخ بلند بالاخره جنگ میان آن دو شروع می شود و رستم با تمام توانمندی خود نمی تواند اسفندیار را شکست دهد. او در نهایت با مشورت زال و کمک سیمرغ، تیری از درخت « گز» می سازند و به تنها نقطه بدن اسفندیار که رویین نبود یعنی چشمش می زند و او را از پای در می آورد. او می گوید:«منظور من، دخل و تصرف کردن در اساطیر نیست. من تنها نظر خود را می گویم که اگر اسفندیار به دست رستم کشته نشده بود شاید تاریخ ما به گونه ای دیگر بود. پس اسفندیاری ساختم با چشم فلزی که تنها نقطه ضعف او را هم بر طرف كنم

مرادیان اسطوره شاهنامه را به چالش کشیده می گوید:« توی
اسطوره های ایرانی و تاریخ ایران، پسر کشی متداول است. همیشه پدر ها پسر ها را کشته اند. در شاهنامه رستم، سهراب را می کشد و گشتاسب پسرش اسفندیار را به زابل می فرستد تا به دست رستم کشته شود. اسفندیار که از قصد پدرش آگاه شده به رستم التماس می کند که وارد جنگ نشوند و با هم به دربار گشتاسب بروند اما رستم در پاسخ می دهد: که گفتت برو دست رستم ببند/ نبندد مرا دست چرخ بلند بالاخره جنگ میان آن دو شروع می شود و رستم با تمام توانمندی خود نمی تواند اسفندیار را شکست دهد. او در نهایت با مشورت زال و کمک سیمرغ، تیری از درخت « گز» می سازند و به تنها نقطه بدن اسفندیار که رویین نبود یعنی چشمش می زند و او را از پای در می آورد. او می گوید:«منظور من، دخل و تصرف کردن در اساطیر نیست. من تنها نظر خود را می گویم که اگر اسفندیار به دست رستم کشته نشده بود شاید تاریخ ما به گونه ای دیگر بود. پس اسفندیاری ساختم با چشم فلزی که تنها نقطه ضعف او را هم بر طرف كنم. صورت اسفندیار ، روی تیزی الوار است و یک طرف آن اجرا شده و طرف دیگر جوری در پرسپکتیو رفته است که باز تمام صورت را دیده می شود اما فشرده تر. چشم اسفندیار سر نبش است و برجسته و مردمک آن از فلز ساخته. نیم تنه اسفندیار دو متر و نیمی است. مرادیان برای انتخاب ابعاد اثرش قواعد خاصی دارد و او می گوید:« ماکیاولی معتقد است شهریاران بایدهمیشه مجسمه ها و تصاویر بزرگ از خود در کوچه و خیابان نصب کنند تا مردم معمولی احساس حقارت کنند و در آنها خوف ایجاد شود. اما من اعتقاد دارم ایجاد حخوف در بیننده به لذت زیبایی شناسی اش صدمه می زند و دلم نمی خواهد بیننده از بزرگی کار مرعوب شود.» اسفندیار که اکنون میهمان خانه هنرمندان است، نمونه دیگری هم در شهری نزدیک فلورانس دارد. مرادیان ، با دستیاری فرح اردکی،این کار را در ارتفاع سه متر با چوب کاج ایتالیایی برای سمپوزیم « ولنو» ساخته. اما اگر اسفندیار رو که بر پله ها ایستاده سر نچرخانده بود، حتما اسب رو به رویش را می دید. اسب تروا كه در لابه لاي چفت و بست هاي تنش قصه چوب ها و اسطوره ها را به هم آميخته.او، سركش تر از اسب هاي «ژازه طباطبايي» است كه نجيبانه براي ميهمانان ورودي خانه سرخم كرده اند. شايد روزي اسفنديار دوباره به روبه رو نگاه كند، سوار بر اسبش شود و با چشم روئينش به جنگ پسر كشي برود

جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۸۵

جمشيد مراديان : مجسمه سازي نياز به درك دارد


جمشيد مراديان: يكي از معضلات مجسمه‌سازي در فرهنگ شهري و جامعه مدني ، عدم درك اين هنر حتي توسط خود مجسمه‌سازان است.مجسمه سازي نياز به دركي دارد كه حتي خود مجسمه سازان درپاره‌اي از موارد فاقد آن هستند . مجسمه در تمدن آدمي همواره گوياترين فرهنگ و عامل ارتباطي بوده است مجسمه بايد با مردم آغشته شود و تمريني بصري به آنها داده شود . در اين صورت است كه هنر مجسمه سازي رشد کرده و ادامه مي‌يابد.اگر مخاطب وقت ندارد كه به گالري بيايد تا مجسمه مرا ببيند ، من مجسمه ام را در انظار عمومي قرار مي دهم و مخاطب را مجبور مي كنم تا با اثر من روبرو شود . اگر چنين ديدي داشته باشيم ، ضرورت مجسمه را در جامعه شهري به خصوص در وضعيت نابسامان رواني كنوني درك مي كنيم ."وی افزود : "مجسمه نبايد دور از دسترس مردم باشد . مردم حق دارند آن را ببينند ، لمس كنند و رويش يادگاري بنويسند و حتي آن را تخريب كنند . راه ديگري جز ارتباط بي واسطه مردم با مجسمه نيست . درك مجسمه نياز به دانش بصري حجم دارد كه با روش ارتباطي مي توان مخاطب رابه سمت مجسمه سوق داد

جمشيد مراديان مجسمه المپيك 2008 را طراحي مي‌كند


جمشيد مراديان مدتي است مشغول طراحي مجسمه‌اي است كه براي المپيك 2008 چين آماده مي‌كند.مراديان درباره اين طرح گفت: تم اصلي اين طرح ورزش‌هاي مردمي است كه من آن را به شكلي مدرن و با توجه به سنت هاي كشور چين طراحي كرده ام و از حركت‌هاي ورزشي و حلقه‌هاي المپيك نيز بهره گرفتم.مردايان با اشاره به حضورش در سمپوزيوم مجسمه‌سازي شهري پكن افزود:تاكنون سه بار به كشور چين سفر كرده‌ام و به همين دليل با سنتهاي كشور چين به خوبي آشنايي دارم و چيني‌ها نيز آثار و كارهايم را به خوبي مي‌شناسند.وي درباره مجسمه‌سازاني كه براي المپيك 2008 دعوت به كار شده‌اند، گفت:حدود 20 مجسمه‌ساز از سراسر دنيا دعوت شده‌اند كه در سطح بين‌المللي فعال هستند و من نيز با آشنايي كه با فرهنگ و سنت‌هاي چيني دارم از ايران دعوت شدم.وي همچنين در برنامه land art كه در جنگل‌هاي كشور بلژيك اجرا خواهد شد دو طرح را به همراه فرح اردكي ارايه كرده است كه در صورت پذيرفته شدن براي اجراي آن به بلژيك سفر خواهد كرد.اين برنامه جشن مي نام دارد و درماه مي برگزار خواهد شد






اولین جشنواره مجسمه های شنی در بابلسر
doorbin.net

پنجشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۵

جمشيد مراديان به همراه مجسمه زن برفي به سوئد مي‌رود


خبرگزاري فارس
جمشيد مراديان براي شركت در دوسالانه مجسمه‌سازي برفي در سوئد مجسمه زن برفي را مي‌سازد
جمشيد مراديان در گفت وگو با خبرنگار فارس درباره اين دوسالانه گفت: در دوسالانه مجسمه سازي برفي كه در شمال سوئد برگزار مي شود مجسمه سازاني از سراسر دنيا شركت مي كنند و من با اثري با عنوان زن برفي در اين دوسالانه شركت خواهم كرد. وي ادامه داد:مجسمه‌هاي اين دوسالانه همگي با مكعب‌هاي برف فشرده و در ابعاد 3 متر در3 متر ساخته مي‌شوند. وي افزود: هم اكنون در حال ساخت ماكت اين مجسمه هستم كه پس از پايان يافتن ماكت، از آن عكسي تهيه مي‌شود وبراي قضاوت به اين دوسالانه فرستاده مي شود. وي با بيان اينكه تاكنون در 10 دوسالانه دنيا حضور داشته است، افزود:به احتمال زياد اين اثر در دوسالانه سوئد پذيرفته خواهد شد و پس از آن براي شركت در آن نيازمند حمايت مركز هنرهاي تجسمي خواهم بود تا امكانات لازم براي حضور وشركت در اين دوسالانه را برايم فراهم كند. مراديان درباره زمان برگزاري اين دوسالانه گفت: اين دوسالانه پنج روزه است كه در ماه فوريه و اواسط زمستان در كشور سوئد برگزار مي شود وبه تمام شركت‌كنندگان سفارش شده از لباس‌ها و امكاناتي كه سرماي زير30درجه را تحمل كند استفاده كنند. وي درباره شرايط پذيرش آثار در اين دوسالانه‌هاي خارجي گفت:دوسالانه‌هاي خارجي معمولا نگاه پست مدرنيستي دارند و از آثار ويژه و غير تقليدي استقبال مي‌كنند و اين همان چيزي است كه من هميشه به دوستان و هنرجويان سفارش مي‌كنم كه از كارهاي تقليدي پرهيز كنند و با توجه به هويت و مفاهيم فرهنگي خود آثارشان را طراحي كنند. به گزارش خبرنگار فارس، فرح اردكي نيز يكي از شركت‌كنندگان در اين دوسالانه است كه در صورت پذيرفته شدن اثرش به همراه جمشيد مراديان به اين سوئد سفر خواهد كرد. فرح اردكي درباره اثري كه به اين دوسالانه خواهد فرستاد گفت: روي ماكت صدفي كار مي كنم كه از سواحل خليج فارس آن را پيدا كرده‌ام و فرم انتزاعي زيبايي دارد .عكس ماكت آن را براي شركت در اين دوسالانه به سوئد خواهم فرستاد كه پس از پذيرفته شدن مجسمه برفي آن را خواهم ساخت. انتهاي پيام/2

مجسمه يخي" جمشيد مراديان" در آلاسكا


تهران- خبرگزاري كار ايران
جمشيد مراديان", مجسمه ساز, قرار است در مارس 2005 براي شركت در سمپوزيوم جهاني كوهستان عازم آلاسكا شود"
"جمشيد مراديان "در گفت و گو با خبرنگار گروه هنر ايلنا, در خصوص حضور خود در اين سمپوزيم گفت‌‏: اين رقابتها كه از اول تا 13 مارس 2005 مي باشد , من اولين كسي هستم كه از ايران براي شركت در اين سمپوزيم دعوت شده ام . كه در واقع به عنوان نماينده مجسمه سازان ايران در آنجا حضور پيدا خواهم كرد .وي در ادامه درباره اثر خود در اين سمپوزيوم زمستاني اظهار كرد :مجسمه يخي در اين رقابت يك گاو بالدار است كه سر انسان را دارد و از چهره هاي پرداخت شده تخت جمشيد است. چون قصد دارم به عنوان يك ايراني , نمادي از ايران را به نمايش در آورم."مراديان" تصريح كرد‌‏: اين دعوت نامه به صورت رسمي از آلاسكا آمده‌‏, اما شايد به دليل مشكلات مالي و هزينه هنگفت سفر,نتوانم در اين رقابتها كه از اول مارس 2005 شروع مي شود‌‏, شركت كنم . اين مجسمه ساز در خصوص حمايت مراكز هنري از جمله موزه هنرهاي معاصر تهران گفت : در سال هاي پيش موزه هنرهاي معاصر كمك هاي زيادي در اين باره به من كرده است . اما من نمي توانم براي هر سفرم از موزه كمك بگيرم و احتمال دارد به خاطر همين تنگ دستي ها نتوانم به آلاسكا بروم."جمشيد مراديان" در خاتمه از فعال شدن سايت اين سمپوزيوم خبر داد و گفت‌‏: همزمان با شروع كار در اول مارس 2005 , سايتي در اين باره فعال خواهد شد كه همه مي توانند از طريق اين سايت تمام مراحل كار را مشاهده كنند

سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

گزارش نخستين سمپوزيم مجسمه سازی چوب ايران

اين سمپوزيم که به همت سازمان زيباسازی شهرداری تهران برگزار شد، در حالی پايان يافت که مجسمه ای به عنوان اثر برتر انتخاب نشد و جايزه ای نيز به هنرمندان تعلق نگرفت و هنرمندان آثار را به آتليه های خود انتقال دادند
با وجود اين هنرمندان شرکت کننده در سمپوزيم راضی به نظر می رسيدند و از اينکه نخستين قدم ها برای معرفی هنر مجسمه سازی به مردم برداشته شده، خوشحال بودند
جمشيد مراديان، مجسمه سازی که به تازگی پس از شرکت در سمپوزيم مجسمه سازی ايتاليا به ايران بازگشته، می گويد: "بارها تا آخرين مرحله برگزاری سمپوزيم مجسمه سازی پيش رفتيم اما هربار چيزی مانع شد. اينبار با همکاری مسئولان شهرداری تهران، هفت مجسمه ساز در ميان مردم کار کردند و مردم از نزديک با روند توليد يک اثر هنری آشنا شدند، توانستند هنرمند را از نزديک ببينند و با او رابطه برقرار کنند. علاوه بر اين بعد از مدت ها بی توجهی نسبت به رشته مجسمه سازی، بالاخره مسئولان به اين نتيجه رسيدند که شهر بی مجسمه و بی هنر، با کلان شهرهای دنيا فاصله زيادی خواهد داشت
وی در پاسخ به اين سوال که چرا هيچ زن مجسمه سازی در اين سمپوزيم حضور ندارد و مجسمه برتر هم انتخاب نمی شود، می گويد: "اين سمپوزيوم برای اولين بار است که در ايران تدارک ديده شده، سازمان زيباسازی با وجود حمايت های بسيار نتوانست شرايط انتخاب اثر برتر و اهدای جايزه را فراهم آورد. به همين دليل از هفت مجسمه سازی که در اين حوزه تجربه داشتند و با در نظر گرفتن شرايط حاضر شدند در سمپوزيم شرکت کنند، دعوت به عمل آمد. اما اين مسئله به معنای حذف زنان نيست. بيش از ۴۰ دانشجوی مجسمه سازی به عنوان دستيار هنرمندان در اين سمپوزيم شرکت کرده اند که حدود ۹۰ درصدشان را خانم ها تشکيل می دادند
مراديان از ميان چوبی که در اختيار داشت، اثری ساخته متشکل از خطوط منحنی به هم پيوسته. اين مجسمه بدون عنوان است. او در برابر مخاطبی که نام اثر را می پرسد، می گويد: "اين سوال سخت را من از شما می پرسم. اصلا چرا برای مجسمه ها اسم بگذاريم؟"
او عقيده دارد مخاطب نبايد از سرگردانی ناشی از بی عنوانی يک اثر هنری بترسد: "درگيری هميشگی من با حيوانات ناشناخته اسطوره ای است. برای آنها نام نمی گذارم چون نمی خواهم اثرم تک صدايی باشد. دوست دارم بيننده خودش فکر کند و به نتيجه برسد. زمانی که اثری تک صدايی خلق شود، يعنی ديگر کسی فکر نمی کند

جمشيد مراديان اژدهاي ايراني را به ايتاليا مي‌برد


خبرگزاري فارس:جمشيد مراديان هنرمند مجسمه‌ساز كشورمان در هفتمين سمپوزيوم بين‌المللي چوب ايتاليا مجسمه‌ اژدهاي ايراني مي‌سازد
جمشيد مراديان در گفت وگو با خبرنگار فارس گفت: اين سمپوزيوم اول شهريورماه با حضور 15 هنرمند مجسمه‌ساز از سراسر دنيا در كوردو cordo ايتاليا برگزار مي‌شود. وي درباره موضوع اين سمپوزيوم گفت:اين سمپوزيوم با موضوع جادوي چوب برگزار مي‌شود و هنرمندان طي هفت روز با ارائه آثار خود درابعاد يك مترونيم در پنجاه سانتي‌متر با هم به رقابت مي‌پردازند. وي ادامه داد:افتتاحيه اين سمپوزيوم در برابر كليسايي انجام مي‌گيرد و برنده اين مسابقه 1500 يورو جايزه دريافت مي‌كند. مراديان درباره طرح اژدهاي ايراني گفت: اژدهاي ايراني بارها در اسطوره‌هاي ايراني و شاهنامه فردوسي از آن ياد شده كه با قهرمانان اسطوره‌اي مي‌جنگد كه اين طرح را با اجراي جديدي كار خواهم كرد. مراديان كه بارها دراين سمپوزيوم‌هاي بين‌المللي حضور داشته است دراين باره گفت:اين سمپوزيوم‌ها مثل دانشگاهي براي من است چون با هنرمندان ديگر نقاط دنيا و تجارب و تكنيك‌هاي آنها آشنا مي‌شوم و بدون تقليد، از تكنيك‌هاي جديد ديگران براي ساخت ايده‌هاي خودم استفاده مي‌كنم چون قرار نيست كه منجمد باشم. جمشيد مراديان همچنين درحال ساخت مجموعه‌اي از آثار چوبي خود در يك باغ است و تمام درختان خشك اين باغ را به مجسمه تبديل مي‌كند. وي معتقد است مجسمه‌هايي كه از تنه خشكيده درختان پديد مي‌آورد تخريب درخت نيست بلكه احياء دوباره اين درختان است.

هنر با سهل‌انگارى و ساده‌انديشى پيش نخواهد رفت / گفتگو با جمشید مرادیان


جمشید مرادیان یکی از مجسمه‌سازان معروف ایرانی به تازگی برای شرکت در سمپوزیوم بین‌المللی چوب در کوردو به ایتالیا سفر کرد. اين سمپوزيم با حضور ۱۵ هنرمند از سراسر دنيا و با موضوع «چوب، زندگی دوباره» برگزار گشته و مراديان با الهام از افسانه‌های ایرانی اژدهایی را برای این سمپوزیوم ساخته. این چهارمین سفر او برای شرکت در سمپوزیوم‌های چوب ایتالیا است. این مجسمه‌ساز تا کنون برای نمایش و ساخت آثارش به کشورهای مختلفی از جمله چین و ژاپن سفر کرده و در گفتگويى با صداى آلمان از سفر اخیرش به ایتالیا و دیگر دست آوردهایش سخن مى‌گويد
دويچه‌وله: آقاى مراديان شما به عنوان مجسمه‌ساز ايرانى در سمپوزيوم مجسمه‌سازى ايتاليا در شهر كوردو شركت كرده‌ايد. برنامه و موضوع اين سمپوزيوم چيست و به جز شما هنرمندان چه كشورهاى ديگرى اين جا حضور دارند؟
جمشيد مراديان: اين چهارمين بار است كه من در ايتاليا در اين گونه سمپوزيوم‌ها شركت مى‌كنم. اين‌بار در «کوردو» كارى كه فرستادم داورى و قبول شد و كميته برگزارى تصميم گرفت كه من بيايم اينجا كار كنم. اين يك سمپوزيوم بين‌المللى‌ست و طبيعی است که هنرمندان از كشورهاى مختلفى در آن حضور دارند. منتها اكثرا اروپايى هستند، يعنى همه‌شان با ماشين‌هاى خودشان به اينجا آمده‌اند و دنيايى از ابزارآلات و وسيله با خودشان آورده‌اند. مثلا مجسمه‌سازی از سوييس اينجاست، دوتا خانم آلمانى اينجا هستند و خانمی ژاپنى هم هست که البته ساکن پاريس است. تنها كسى كه در واقع از راه دور، با چمدان، ابزارش را به سمپوزيوم حمل كرده من هستم. در واقع به اين گونه سفرها عادت دارم، چون الان ديگر چهارمين‌­ پنجمين‌بار است. نمى‌دانم در اخبار ايتاليا خوانده‌ايد يا نه، من سال ۲۰۰۴ در «ولانو» ايتاليا آن مجسمه اسفنديار معروف را ساخته‌ام. اسفنديار كشته مى‌شود، براى اينكه چشمش رويين نيست و رستم مى‌زند توى چشمش و او را مى‌كشد. من از ايران با خودم يك گل‌ميخ درهاى قديمى را آورده بودم. وقتى اسفنديار را از چوب ساختم، اين گل‌ميخ را به جاى مردمك چشمش گذاشتم كه ديگر اسفنديار كشته نشود به دست رستم و به دستور پدر. يعنی به نوعى با پدركشى مقابله كردم. اين كل قضيه بود. ما آن زمان نزديك فلورانس بوديم. سه‌ربعى به من وقت صحبت دادند. من راجع به ايران صحبت كردم. راجع به فردوسى صحبت كردم، راجع به شاهنامه و گفتم كه تراژيك‌ترين تراژدى ميتولوژى ايران اسفنديار است. اين را گفتم و رفتم. وقتى برگشتم ايران، ۲۵­-۲۰ روز بعد يك ايميلى برايم آمد كه خيلى هيجان‌انگيز بود. در آن گفته شده بود كه اسفنديارى كه شما ساخته‌ايد دارد گريه مى‌كند و از جاى آن گل‌ميخى كه من داخل چوب زده بودم، صمغ درخت از صورت مجسمه جارى شده بود پايين و مردم در شهر «پشيا» مجسمه را گذاشتند توى كليسای شهرشان و از من خواسته‌اند به مجسمه سربزنم، براى اينكه مثلا اشكش بند بيايد. اين مربوط به ولانو بود
در «باردونكيا» (Bardonecchia)، سال ۲۰۰۴، يك سمبولى را براى بازيهاى ۲۰۰۶ساختم و سال پيش در "كاستلو تسينو" بازهم يك كار دو لته‌اى بزرگ با حدود ۴۰۰ كيلوگرم چوب ساختم. مجسمه‌ای از يكى از حرفهاى «هراكليتوس» كه مى‌‌گويد، هستى همانند شعله آتش است. به میزانی كه از آن كم مى‌شود، همه‌اش به آن اضافه مى‌گردد. اين كار الان در «كاستلو تسينو» هست. من الان سالهاست كه بيشتر روى ميتولوژى متمركزم و كسانی كه من را مى‌شناسند مى‌‌دانند كه روى اسطوره‌ها كار مى‌كنم. كارى را كه براى اين سمپوزیوم درنظر گرفتم، اژدهاى شرقى است. دوستان من مى‌دانند كه من مدتهاست روى ميتولوژى متمركز شدم و اينبار براى «كوردو» اژدهاى شرقى را مى‌سازم كه در ادبيات و اسطوره‌هاى ما هم بارها چهره‌اش را مى‌بينيم كه در جنگ‌ها و درگيرى‌هاى مختلف اين اژدها وجود دارد. آن را با يك تنه‌ى درخت ۵/۱ متری به قطر ۵۰ سانتیمتر از درخت كاج ايتاليايى كه در واقع چوب بافت‌دار قشنگى‌‌ست مى‌سازم. به نظر خودم كار قشنگى ساخته‌ام
آخرين چيزى كه بايد بگويم اين است كه هيات برگزارى المپيك چين كه در سال ۲۰۰۸ در پكن برگزار خواهد شد، چند روز پيش از من خواستند كه سمبولى را طراحى بكنم. من كار را طراحى كردم، ماكت‌اش را ساختم، عكسى هم برايشان فرستادم. كار پذيرفته شد. كار اکنون در ۱۰ شهر چين گردانده مى‌شود و مردم و هيات برگزارى به چندين كار راى خواهند داد. احتمالا بعد از سمپوزيوم چوب تهران من راهى پكن هستم كه سمبول المپيك، يكى از سمبول‌هاى المپيك ۲۰۰۸ را بسازم
دويچه‌وله: همانطور كه خودتان بهتر مى‌دانيد، ايتاليايى‌ها خودشان در مجسمه‌سازى بسيار چيره‌دست‌اند. چه چيزى در آثار شما و یا در همان مجسمه‌اى كه الان مى‌فرماييد در كليسا گذاشته‌اند، ديده‌اند كه به کارهای شما علاقه‌مند شدند؟
جمشيد مراديان: ببينيد، در اين‌كه ايتاليايى‌ها در مجسمه‌سازى خيلى جلو هستند، اصلا بحثى نيست. ولى الان زمانه زمانه‌ى ديد پست‌مدرنيستى است. ديدی جامع با سعه صدر مى‌گويد اگر مى‌خواهيم مانايى هنر را حفظ كنيم، بايد آن را كثرت‌گرا كنيم، چندصدايى‌اش بكنيم. اين‌ها در كارهاى من این ويژگى را مى‌بينند. من هيچ‌وقت سعى نمى‌كنم كار كسى را تقليد كنم. من كار خودم را مى‌سازم. خوب، بد، كم، زياد، زيبا، زشت و هرچه هست خودم را نجوا مى‌كنم، خودم را فرياد مى‌زنم. تمام آن كسانى كه در عرصه هنر به ناخودآگاه خودشان دست يافته‌اند، کسانی هستند که مى‌توانند صاحب سبك شوند. ويژگى يك اثر شرقى روحی است معنوى كه از مكان طلوع خورشيد سرچشمه مى‌گيرد و این کیفیت براى اين‌ها شيرين است. به‌خاطر همين، ۴ سال پیاپی است که من در اين فصل سال در ايتاليا هستم و دارم كار مى‌سازم
دويچه‌وله: شما براى همين اسطوره‌اى كه اکنون در حال ساختن هستید چقدر وقت گذاشته‌ايد و چقدر وقت داريد كه اين‌كار را انجام دهيد و تمامش كنيد؟
جمشيد مراديان: من قرار بود روز ۱۲ آگوست اينجا باشم كه از روز اول سمپوزيوم، مثل بقيه كار كنم. متاسفانه ويزاى من در كنسولگرى ايتاليا دچار مشكل شد و من ۲روز ديرتر آمدم. در نتیجه ۲روز از سمپوزيوم را از دست دادم. ولى خودم را رساندم. من پركارم و در ايران هم خيلى پركارم. مردمى كه توى كوچه ‌پس‌كوچه‌هاى «دركه» عبور مى‌كنند، من را هرچندوقت يكبار مى‌بينند. مى‌روم درختی خشك پيدا مى‌كنم و كنار خيابان براى مردم مجسمه مى‌تراشم و به غير از اين در كارگاهم كار مى‌كنم، در دانشكده هنر گهگاه درس مى‌دهم و در اين سمپوزيوم‌ها شركت مى‌كنم. اين است كه رسيدم اينجا و شروع كردم با سرعت لازمه كار كردن و الان از بقيه‌ عقب‌تر نيستم. كار من هم در همان مرحله‌ای قرار دارد که کار کسانی که دو روز زودتر از من شروع کرده‌اند
دويچه‌وله: چندى پيش مجسمه‌ساز ديگرى از ايران، خانم فرح اردكى ميهمان ايتاليا بودند و در اينجا اثرى در مورد زن ايرانى ارائه دادند. آيا حضور مجسمه‌سازان ايرانى در سمپوزيوم‌هاى خارج از كشور نشان‌دهنده رشد اين هنر در داخل ايران است و آيا این سفرها تاثيرى بر روند آموزش و آفرينش هنرهاى تجسمى، به‌خصوص مجسمه، در ايران دارد؟
جمشيد مراديان: ببينيد، پيشرفت همين چيزى‌ست كه شما فرموديد. پيشرفت يعنى اينكه ضرورت مجسمه در ايران باعث مى‌شود كه ما اين رنج سفر را به خودمان هموار كنيم و بلند شويم و بياييم. اين يعنى نياز. اين يعنى ما رسيديم به جايى كه مى‌خواهيم آن پوسته را كنار بگذاريم و حالا دنياى جديد را تجربه كنيم . در سالهای پيش اين قضیه نبود. من اولين كسى بودم كه اين‌كار را اينجا شروع كردم. قبل از اينجا من ژاپن بودم و در دهمين سمپوزیوم اوزاكا ژاپن كارم يكى از كارهاى برگزيده اوزاكا شد. ۲۰۰۲ من در سمپوزيوم پكن جايزه اول سمپوزيوم مجسمه‌سازى شهرى را بردم. سال ۲۰۰۳ در بزرگترين پارك مجسمه دنيا، در چان‌ چون کشور چين كاری ۲مترى از برنز نصب كردم كه نماد يك زن است، زنی شرقى با دو بازوى قوى و كارى و زير بغلش يك فضاى خالى‌ست. يعنى دستاورى ندارد. اين كار هم اکنون آنجا نصب است. بعد از اين هروقت من صحبت كردم اسم سمپوزيوم‌ها را گذاشتم «دانشكده‌هاى من». براى اين‌كه آدم می‌تواند تكنيك‌ها را ببيند. من نمى‌گذارم بر روى فكر و انديشه‌هاى شرقى ­ ايرانى‌ام چيزى به‌عنوان انديشه و فكر اثر كند. ولى یاد گرفتن تكنيك از اينها و ديدن و صحبت كردن براى من بسيار با ارزش بوده است. البته خيلى از موارد هم بوده، خواهش مى‌كنم اين را به حساب تعريف كردن از خود نگذاريد، اطلاعات تئوريك من اينجا گاهى اوقات اينها را واقعا تحت‌‌ الشعاع قرار داده است. مجسمه‌سازی بلژيكى از من مى‌پرسيد، مگر در ايران هم هگل مى‌خوانند، تو چقدر كانت بلدى! تو چقدر از ژاك دريدا وغیره خوانده‌ای. گفتم از نظر من هنرمند يعنى انديشه. اگر تئورى و انديشه را از او بگيريد، مى‌شود تكنيسين. من تکنیسین نيستم
دويچه‌وله: آن گونه كه قبلا با هم صحبت كرديم مثل اينكه قرار است اولين سمپوزيوم چوب در ايران برگزار بشود. اين سمپوزيوم دقيقا چگونه، كجا و چه زمانى برگزار مى‌شود؟
جمشيد مراديان: اين سمپوزيوم اولين سمپوزيوم مجسمه‌سازى چوب ايران است. در تهران پارك جمشيديه و در واقع با استانداردسازى زيباشناسى شهردارى و با كمك بسيار درخشان كمپانى «اشتيل آلمان» اين‌كار انجام مى‌شود. کمپانی «اشتيل» از نظر مالى و ابزارى به مجسمه‌سازها سرويس خوبى خواهد داد. روز ۱۸ شهريور مصادف با نيمه شعبان اين سمپوزيوم در پارك جمشيديه شروع به كار مىكند. اين بار ۷ مجسمه‌ساز كه چوب كار مى‌كنند، انتخاب شده‌اند. تعداد را كم گرفتيم، براى اينكه اولين تجربه‌ماست تا بتوانيم كنترلش كنيم و بتوانيم از دستاوردهايش استفاده كنيم. براى سالهاى بعد تعداد بيشترى ايرانى انتخاب می‌کنیم. شايد دو یا سه سال بعد ما هم اين توان را پيدا كنيم كه اين را تبديل به يك سمپوزيوم بين‌المللى مجسمه‌سازى چوب كنيم
دويچه‌وله: پیش از انجام مصاحبه در صحبت‌هایمان، شما در مورد سمپوزيوم ماسه هم يك اشاره‌اى كرديد؟ ماجرای آن چیست؟
جمشيد مراديان: همين الان كه من با شما صحبت مى‌كنم، فكر مى‌كنم در شهر بابلسر و بعد در سارى و بعد رامسر به مدت ۱۰ روز در هر شهر، يعنى يك ماه در وسط تابستان كه توريست‌ها به شمال مى‌روند، مجسمه‌سازى ماسه آنجا برپا شده. من در جريان انجام كارهايشان بودم، ولى حالا كه آمدم ايتاليا ارتباطم قطع شده است. اما مى‌دانم كه روز و مراسم افتتاحيه داشتند و كار شروع شده است. براى انتهاى امسال سمپوزيوم بزرگى را با زيباسازى شهردارى برنامه‌ريزى كرده‌ایم. سمپوزيوم مجسمه‌سازىاى‌ كه در ابعاد بين‌المللى و با شركت هنرمندان خارجى و ايرانى روى ۳ ماده چوب و سنگ و آهن كار اجرا خواهد شد. این هم آدرس وب سايت‌شان برای كسى که مى‌خواهد اطلاعاتى كسب كند: www.tehransculpture.org. اگر كسى هم مى‌خواهد از هنرمندها از بيرون شركت كند، اطلاعات كافى در اين سايت وجود دارد
دويچه‌وله: در حال حاضر در ايران جريان‌ها و گرايش‌هاى اصلى در مجسمه‌سازى وجود دارد؟
جمشيد مراديان: در عرصه هنر ايران هميشه دو جور هنر رشد كرده است. يكى خودجوش بوده، ايرانى بوده و با استناد به تاريخ ايران، استناد به اسطوره‌هاى ايران، استناد به آنچه ما هستيم پيش رفته است. يك وجه ديگر هنر ما، هنرى‌ست كه تقليدى بوده. خوب، از خارج متاثر شده و مى‌دانيد كه الان جهان، جهان ارتباطات و كامپيوتر و اينجور چيزهاست. يك عده دلشان خوش است به اينكه خوب حالا يك كارهايى را بسازند كه مثلا بزنند روى دست هنرمند پست‌‌مدرنيستى كه در آمريكا زندگى مى‌‌كند كه اينها بايد بدانند این از محالات است. آن طرف در فضايى دارد نفس مى‌كشد كه با ما متفاوت است. ما بايد خودمان را بسازيم. اين دو جريان در نقاشى، در مجسمه‌سازى و ساير رشته‌هاى هنرى ما وجود دارد. البته مى‌توانيم بگوييم به غير از شعر، چون شعر تنها وجهى از هنر ماست كه خودش واقعا از ساده به پيچيده مى‌رسد و براى تمام دقايقش مردان بزرگى را دارد. شعر ما تا مرحله نامزدى جایزه نوبل ادبى هم می‌رسد. بقيه هنرهايمان رشد همگن و هماهنگی با اين جريان نداشته است. برای پیشرفت آنها نيروى اصلى كارى و فعال طلب مى‌كند. هنر با سهل‌انگارى و ساده‌انديشى پيش نخواهد رفت

نبايد در گذشته غرق شويم


:جمشيد مراديان
اگر ميراث فرهنگي ملتي صدمه ببيند، حافظه تاريخي آن ويران مي شود و حافظه مردم تهي از تاريخ مي شود. آن وقت است که زنگ خطر به صدا در مي آيد
تهران، خبرگزاري ميراث فرهنگي
جمشيد مراديان در کارگاه خود در ارتفاعات شمال تهران مي نشيند و اسطوره هاي ايراني را زير رو مي کند. شاهنامه مي خواند و طرح مي زند. هياتي مي سازد از اسفنديار. خودش مي گويد تراژيک ترين تراژدي شاهنامه است. يک گوي شيشه اي مي گذارد به جاي چشم هاي اسفنديار و بعد مي رود سراغ سيمرغ. اينهمه پرسه زدن ميان
فرهنگ و اسطوره و تاريخ براي چيست؟
اگر ميراث فرهنگي ملتي صدمه ببيند، حافظه تاريخي آن ويران شود و مردم حافظه اي تهي از تاريخ داشته باشند، زمينه اي مساعد فراهم مي آيد براي آنها که به منظور کسب منافع خود در کمين ملت ها نشسته اند. به همين دليل است که بيش از هرچيز به اساطير ايران توجه دارم
او به جهاني شدن هم اشاره مي کند:«پرچمداران و سردمداران جهاني شدن که اميد دارند هويت مستقل ملت ها را محو کنند، به روش هاي گوناگون براي رسيدن به اهداف خود تلاش مي کنند. از سوي ديگر اگر کوچکترين خدشه اي به تاريخ و ميراث همين قدرت ها وارد آيد، نمي توانند تحمل کنند و دنيا را به بدترين نحو ممکن عليه ما بسيج مي کنند. معتقدم در اين شرايط بيش از هر زماني براي حفظ «و حراست از گذشته به هوش باشيم و از هويت و دستاوردهاي ملي خود مراقبت کنيم.
مردايان تا چند ماه ديگر راهي چين مي شود، تا نمادي از المپيک 2008 را در پکن اجرا کند، طرح مجسمه او ملهم از يک اژدها است:«همين کشور را درنظر بگيريد، ميراث بازمانده از گذشته برايشان مهم است. همه چيز را حفظ مي کنند و در کنار همه مراقبت ها، از کوچکترين اثر مادي و معنوي به جا مانده از گذشته بهره مي برند. ميراث فرهنگي براي آنها سودآور است در حاليکه ما با وجود برخورداري از آثاري چند هزار ساله هنوز نمي توانيم درآمد قابل توجهي جذب کنيم. البته تا زماني که به ميراث فرهنگي توجه نکنيم و آن را نشناسيم ديگران به آن توجه نمي کنند و تمايلي براي شناخت آن نخواهند داشت.»
اين هنرمند از غرق شدن در گذشته هم حذر مي کند:«اگر در گذشته غرق شديم، نمي توانيم آن را بشناسيم. يادمان باشد چشم ها در جلوي کاسه سر انسان قرار دارد، يعني بايد نگاهش به مقابل باشد. امروز بايد خاطره برانگيز زندگي کنيم تا همانطور که به گذشتگان خود افتخار مي کنيم، آيندگان هم به خاطره هاي ما احتياج دارند
من علاقه مند به كارهاي ارزشمند استاد جمشيد مراديان - مجسمه ساز پر آوازه ايراني - هستم و در اين بلاگ سعي ميكنم در حد توان عكسهايي از اثرات هنري اين هنر مند بزرگ را قرار دهم و مصاحبه هاي ايشان با خبر گزاريهاي رسمي داخلي و خارجي را گرد آوري نمايم