سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

گزارش نخستين سمپوزيم مجسمه سازی چوب ايران

اين سمپوزيم که به همت سازمان زيباسازی شهرداری تهران برگزار شد، در حالی پايان يافت که مجسمه ای به عنوان اثر برتر انتخاب نشد و جايزه ای نيز به هنرمندان تعلق نگرفت و هنرمندان آثار را به آتليه های خود انتقال دادند
با وجود اين هنرمندان شرکت کننده در سمپوزيم راضی به نظر می رسيدند و از اينکه نخستين قدم ها برای معرفی هنر مجسمه سازی به مردم برداشته شده، خوشحال بودند
جمشيد مراديان، مجسمه سازی که به تازگی پس از شرکت در سمپوزيم مجسمه سازی ايتاليا به ايران بازگشته، می گويد: "بارها تا آخرين مرحله برگزاری سمپوزيم مجسمه سازی پيش رفتيم اما هربار چيزی مانع شد. اينبار با همکاری مسئولان شهرداری تهران، هفت مجسمه ساز در ميان مردم کار کردند و مردم از نزديک با روند توليد يک اثر هنری آشنا شدند، توانستند هنرمند را از نزديک ببينند و با او رابطه برقرار کنند. علاوه بر اين بعد از مدت ها بی توجهی نسبت به رشته مجسمه سازی، بالاخره مسئولان به اين نتيجه رسيدند که شهر بی مجسمه و بی هنر، با کلان شهرهای دنيا فاصله زيادی خواهد داشت
وی در پاسخ به اين سوال که چرا هيچ زن مجسمه سازی در اين سمپوزيم حضور ندارد و مجسمه برتر هم انتخاب نمی شود، می گويد: "اين سمپوزيوم برای اولين بار است که در ايران تدارک ديده شده، سازمان زيباسازی با وجود حمايت های بسيار نتوانست شرايط انتخاب اثر برتر و اهدای جايزه را فراهم آورد. به همين دليل از هفت مجسمه سازی که در اين حوزه تجربه داشتند و با در نظر گرفتن شرايط حاضر شدند در سمپوزيم شرکت کنند، دعوت به عمل آمد. اما اين مسئله به معنای حذف زنان نيست. بيش از ۴۰ دانشجوی مجسمه سازی به عنوان دستيار هنرمندان در اين سمپوزيم شرکت کرده اند که حدود ۹۰ درصدشان را خانم ها تشکيل می دادند
مراديان از ميان چوبی که در اختيار داشت، اثری ساخته متشکل از خطوط منحنی به هم پيوسته. اين مجسمه بدون عنوان است. او در برابر مخاطبی که نام اثر را می پرسد، می گويد: "اين سوال سخت را من از شما می پرسم. اصلا چرا برای مجسمه ها اسم بگذاريم؟"
او عقيده دارد مخاطب نبايد از سرگردانی ناشی از بی عنوانی يک اثر هنری بترسد: "درگيری هميشگی من با حيوانات ناشناخته اسطوره ای است. برای آنها نام نمی گذارم چون نمی خواهم اثرم تک صدايی باشد. دوست دارم بيننده خودش فکر کند و به نتيجه برسد. زمانی که اثری تک صدايی خلق شود، يعنی ديگر کسی فکر نمی کند

هیچ نظری موجود نیست: