جمشید مرادیان، مجسمهساز كه با ماكت مجسمه «غرور اژدهای چینی» به فینال مسابقه طراحی مجسمههای المپیك۲۰۰۸ پكن راه یافته بود، برای دریافت مدال خود به پكن میرود.
دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷
جمشید مرادیان اولین مدال هنری المپیك پكن را دریافت میكند
جمشید مرادیان، مجسمهساز كه با ماكت مجسمه «غرور اژدهای چینی» به فینال مسابقه طراحی مجسمههای المپیك۲۰۰۸ پكن راه یافته بود، برای دریافت مدال خود به پكن میرود.
جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۷
مجسمههای المپیك، ماناترین میراث این رویداد جهانی خواهند بود
جمشید مرادیان، هنرمند مجسمهساز كشورمان امسال ماكت یكی از آثار خود را به چین فرستاده بود تا برای بازیهای المپیك ۲۰۰۸ در یكی از مناطق شهری چین نصب شود.
▪ نه حق انتشار عكسها و ماكت را دارم و نه میتوانم آن مجسمه را برای جای دیگری بسازم. چینیها ماكت مجسمهها را كه بیش از ۴هزار اثر بود در ۱۰ شهر بزرگ به نمایش گذاشتند تا مردم درباره آنها قضاوت كنند. در واقع داوران این مرحله از مسابقه مردم چین بودند. از زمانی كه ماكت آثار را به چین فرستادم تا حدود دو هفته پیش هیچ خبری از آنها نداشتم تا این كه در روز آخر آوریل به من خبر دادند كه به مرحله نهایی این مسابقه هنری راه پیدا كردهام.
● در این مرحله چند هنرمند حضور دارند؟
▪ در مرحله نهایی مجموعا ۷۹ اثر رقابت میكنند. از میان آنها ۲۹ مجسمه جوایز اصلی یعنی مدالهای طلا، نقره و برنز میگیرند و به ۵۰ اثر دیگر نیز به عنوان آثار برگزیده، حلقههای المپیك اهدا خواهد شد. در هر حال با راه پیدا كردن من به این مرحله، از همین الان یكی از برندگان هستم، اما در روز ۳۱ می (۱۱خرداد) داوری نهایی انجام میشود.
● موضوع مجسمهای كه برای این مسابقه، در نظر گرفتید چیست؟
▪ من سكوی اهدای جوایز را به شكلی خاص طراحی كردم. روی سكوی اول، كره زمین قرار دارد، چون از نظر من بازیهای المپیك یك اتفاق بینالمللی است كه برنده آن را میتوان كل زمین دانست. در مجسمه من به دور این كره، یك اژدهای چینی حلقه زده است كه نمود واقعی این موضوع را میتوان در مسائل اقتصادی جهان امروز دید. سر اژدها از بالای كره دیده میشود و روی سر آن، تاجی از پنج حلقه المپیك وجود دارد.اسم این مجسمه را گذاشتهام «غرور اژدهای چینی».
● با توجه به فرصتی كه تا بازیهای المپیك مانده، فكر میكنید ، اجرای این مجسمهها امكانپذیر باشد؟
▪ من تجربه حضور در چین را دارم و میدانم وقتی به آنجا برسم چندین نفر دستیار به كمك من میآیند. من به عنوان خالق اثر باید بر كار آنها نظارت كنم و حس اثر را در بیاورم. چینیها ریختهگریهای بزرگی در دالیان دارند كه آثار بسیار عظیمی را در آنجا ریختهگری میكنند، چینیها اگر اراده كنند، آثار این مسابقه هنری را میتوان در كمتر از دو ماه ساخت.
● امسال برای حضور در سمپوزیومهای دیگر نیز برنامهریزی كردهاید؟
▪ طرح یكی از آثارم را به سمپوزیوم «مووینگ» در سوئیس فرستاده بودم كه قبول شد। این مجسمه، یك كار چوبی به ارتفاع یك متر و نیم است كه انسانی را در حال و هوای مدیتیشن نشان میدهد. این سمپوزیوم از اول تا ششم جولای برگزار میشود. سمپوزیم دیگری در هورن آلمان است كه از ۱۰ تا ۲۹ جولای برگزار میشود.
مصاحبه : همشهری آنلاین
پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۷
اژدهای ایرانی در المپیک چین
بیژن روحانی
جمشید مرادیان، مجسمهسازی است که تاکنون در بسیاری از سمپوزیومهای مجسمهسازی در کشورهای مختلف شرکت کرده و آثار او در نقاط گوناگون دنیا قرار دارند. با او درمورد حضور مجسمه در فضاهای شهری، محدودیتهای موجود و همچنین آخرین اثرش صحبت کردهایم.
فایل صوتی
آقای مرادیان، باخبر شدیم که یک کار از شما امسال به المپیک چین میرود و به مرحله نهایی داوری هم برای انتخاب مجسمههای Landscape و محیطی رسیده است। این اثری که امسال از شما در چین حضور خواهد داشت، چه کاری است؟
برای المپیک، چینیها خودشان من را خبر کردند که برای سمبل المپیک 2008، یک طرحی بدهم. کار، داوری و پذیرفته شد و از من خواستند که ماکت کار را بفرستم برای آنها.
در چین و در ده شهر بزرگ، تمام ماکتها را گرداندند و آرای مردم را برای انتخاب کارهای برتر جمع کردند. فکر میکنم چهار هزار و سیصد و اندی مجسمه از همه جای دنیا فرستاده شده بود.
برای فینال این مجسمهها، فکر میکنم حدود ۲۹ کار باقی ماند. مجدداً برای من ایمیل زدند که کار من درواقع جزو این فینالیستهاست و روز سی و یک ماه می، جایزهی طلا، نقره و یا برنز را به خودش اختصاص خواهد داد.
این سمبل و نمادی که شما برای المپیک طراحی کردید، دارای چه عناصری است و نشانگر چیست؟
من روی اسطورهها کار میکنم. این را هم از میتولوژی (Mythology) کشور چین گرفتم. کره زمین را ساختم که روی سکوی اول المپیک ایستاده، دوم و سوم هم ندارد. اژدهای چینی یک دور کامل گرد کره زمین زده و پنج حلقه المپیک تاج سر اژدهای چینی شده است.
اسم مجسمه هم را گذاشتم: Proud of Chinese Dragon. این کار به ارتفاع چهار متر و بیست سانت طراحی شده است. کره و اژدها از برنز ساخته خواهد شد و روی پایه ای از سنگ گرانیت در منطقهای از محوطه المپیک نصب می شود که بشود از همه جا آن را دید.
حالا اگر اجازه بدهید از چین میخواهیم برگردیم به ایران و به شهرهای خودمان. به نظر شما بهطور کلی، حضور مجسمهها و آثار حجمی در شهرهای ما کم احساس نمیشود؟
این امر در شهرهای مختلف متفاوت است. ما در شهرهای شمالی و شهرهای ناحیه کردستان زیاد داریم. ما در سنندج جایی را داریم که بسیار هم روی این موضوع کار شده و آثار حجمی در مناطق مختلف قرار گرفته است. در شهرهای دیگر هم هست.
در تهران هم ما داریم و خب، حالا داریم کار میکنیم روی اینکه این آثار را بیشتر کنیم. در آرامش جوامع مثلاً سنتی، که شهر زیاد شلوغ و اذیت کننده نیست، شاید حضور آثار هنری آنچنان ضروری نبوده ولی در شهرهای جدید که سر و صدا و شلوغی و ترافیک و همه این مسایل هست؛ به نظر من آن آرامش روانی را شما با آثار هنری میتوانید در شهر تامین کنید.
در اکثر شهرهای دنیا معمولاً شهرداریها هزینه خلق و بهوجود آوردن آثار حجمی و مجسمهها را میدهند و درحقیقت حامی مادی آنها هستند. در تهران اصلاً چقدر برای این کار هزینه میشود. و آنجاهایی هم که هزینه میشود، چقدر اعمال سلیقه بر هنرمند وجود دارد؟
ببینید، اگر دقت بکنید این باور بهوجود آمده است. ما برای اولین بار سمپوزیوم مجسمهسازی بینالمللی تهران را داشتیم. و خب از اقصی نقاط دنیا آمدند و با مجسمهسازهای ایرانی، کنار هم کار کردند و یکسری آثار بهدست آمد و تمام خرج آن را هم شهرداری داد.
کار زیر نظر سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، زمانی که آقای عسگرپور و آقای هاشمی متصدی امور بودند انجام شد. آثار خلق شده در شهر پخش شده است. به مرور شما میبینید که این آثار در جای جای شهر جایگزین شدهاند.
این سمپوزیومی که ما از سر گذراندیم، یکی از گرانترین سمپوزیومهای مجسمه سازی دنیا بود. و این به خاطر جوایز خیلی بالایی بود که به هنرمندان خارجی داده بودند. من امیدوارم که بتوانیم این روند را ادامه دهیم و حاصل این تلاش را هم در میادین تهران و شهرهای مختلف ایران پخش بکنیم.
مجسمهسازهایی که از کشورهای مختلف آمده بودند ایران، برای اجرای آثارشان با هیچ محدودیتی مواجه نبودند. یعنی هر ایده و طرحی را میتوانستند آزادانه اجرا کنند؟
هر سمپوزیومی یک تمی (موضوعی) دارد. شما نمیتوانید هر چه که دلت میخواهد بسازید. تم سمپوزیوم مشخص میکند که شما چه چیزی باید بسازید. طبیعتاً اینجا؛ به هرحال شما از کاریزمای شرقی حتماً یک درکی دارید و این تفاوت را هم قبول دارید.
تم این سمپوزیوم مطابق بود با سلیقه عمومی و آن را اعمال کردند. کارها هم در آن رابطه ساخته شد. به نظر من یک تعدادی کارهای فوقالعاده زیبا هم خلق شد.
حالا دوباره برگردیم به شهر. برای اینکه کاری از یک مجسمه ساز در گوشهای از شهر قرار بگیرد؛ چه مراحلی را باید پشت سر بگذارد؟ منظورم به غیر از مراحل آفرینش هنری، چه مراحل بوروکراتیکی را باید طی کند، طرحش از چه منظری بازبینی میشود، روی چه مواردی دست گذاشته میشود و آیا اصلاً هیات خاصی برای تصمیم گیری در این مورد وجود دارد؟
در هیچ جای دنیا هم اینطوری نیست که یک مجسمهساز، کاری را بسازد و ببرد هر کجا که دلش میخواهد نصب کند، نه. در فرانسه و پاریس هم به آقای برانکوزی اجازه ندادند که آن اثری را که میخواست به نمایش بگذارد، نمایش دهد.
اینها سفارش داده میشود. روی یک روالی بر ضرورت منطقهای که مجسمه میخواهد نصب بشود؛ با فراخوانهای مختلف از طرف شهرداری، سازمان زیباسازی یا سازمان فرهنگی و هنری به هنرمندان اطلاع داده و داوری میشود. و در نهایت چند تا کار انتخاب شده و سفارش داده میشود که ساخته شوند. حالاً ممکن است داخل این هم سلیقهای عمل بشود یا پارهای مسایل غیرهنری مطرح شود. ولی عموماً روال کار بر این است.
یعنی درحقیقت شما الان روندی که شهرداری و سازمان زیباسازی چه برای برگزاری سمپوزیوم و چه برای پخش کردن این آثار حجمی در شهر پی گرفتهاند را روندی رو به رشد و مثبت ارزیابی می کنید.
من امیدوارم رو به رشد باشد. من امیدوارم که درواقع این جریانی که شروع شده، بتواند جواب افرادی را که مخالف این حرکت هستند بدهد و ضرورت وجود آثار هنری را برای آرامش شهر و برای آسودن شهروندان ثابت کند و بتواند بقیه را قانع کند که اینها لازم است.
طبیعتاً یک راه ارتباط داشتن با کارهای هنری، شناخت آثار هنرمندان نسلهای گذشته است. اما همانطور که در جریان هستید؛ در هفته گذشته نمایشگاهی را از آثار هنرمندان ایرانی شناخته شده، مثل ژازه تباتبایی، بهمن و اردشیر محصص، هوشنگ سیحون و چندین نفر دیگر که در گالری هما برپا بود تعطیل کردند و بستند و دلیل آن را هم سوابق این هنرمندان در پیش از انقلاب ذکر کردند. آیا فکر نمیکنید که عدم ارتباط با آثار هنرمندان نسل گذشته میتواند شکافی را بین نسل جدید و کارهای آنها بوجود بیاورد؟
من در افتتاحیه این نمایشگاه بودم و دیدم که چطور در همان لحظات اول تمام آثار واقعاً به فروش رفت. بازدیدکنندههای زیادی آمده بودند برای دیدن این آثار. ولی متاسفانه هنرمندان نبودند. ببینید آن شکاف و آن دوری را از این دریچه هم بینید.
من نمیدانم به چه دلیلی نمایشگاه تعطیل شد یا اصلاً تعطیل شده یا نه، اصلاً در جریان نیستم. ولی خیلی دلمان میخواست که کنار این کارها ما بتوانیم، یا در حقیقت مردم دلشان میخواست که با خالقین این آثار هم تماس داشته باشند. حالا لااقل آنهایی که در قید حیات هستند. اینها شکاف ایجاد میکند.
یعنی به این ترتیب شما فکر میکنید که حتی مهمتر از دیدن آثار، وجود داشتن مکانی است که مردم بتوانند با هنرمندان در تماس باشند؟
اصلاً نمایشگاه یعنی این. مخاطب به خصوص در مملکت ما دلش میخواهد که با هنرمندش ارتباط پیدا بکند. مردم تشنه این برخورد هستند، چون نبوده و کم بوده است.
وقتی میبینند یک مجسمهسازی دارد کار میکند یا وقتی تابلویی را به دیوار میبینند و بعد میبینند که هنرمند آن هم در گالری حضور دارد؛ چهار کلمه با او حرف میزنند. نه اینکه بخواهند کار را توضیح دهند، میخواهند هنرمند را لمس کنند.رادیو زمانه
جمعه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۷
حضور جمشید مرادیان در سمپوزیوم آلمان
آثار مرادیان در اولین نمایشگاه گروه هفتپیكر
مجسمههای چوبی جمشید مرادیان و جمعی از شاگردانش با عنوان «هفتپیكر ۱» از فردا ۲۵ فروردینماه در نگارخانه ابنسینا به نمایش درمیآید. در این نمایشگاه كه تا ۵ اردیبهشتماه برپا خواهد بود،۲۰ اثر از آثار چوبی مرادیان و ۶ نفر از شاگردانش هورا امین، نرگس امیر نیرومند، ساناز فروزانفر، آنا قزوه هانیان،مینا غیاث پور مرادی و نسیم پگاه مهر به نمایش گذاشته میشود. موضوع این آثار آزاد است و اغلب از جنس چوب و به شیوه انتزاعی ساخته شده است. مرادیان، به همراه این ۶ هنرمند جوان مجسمهساز گروهی ۷ نفره با عنوان « هفتپیكر» تشكیل داده و عنوان اولین نمایشگاه گروهی خود را نیز هفت پیكر یك گذاشتهاند كه این نمایشگاههای گروهی از این پس سالی یك بار برپا خواهد شد. نگارخانه ابنسینا در شهرك قدس، فاز یك، ایران زمین شمالی واقع شده است
خبرگزارى فارس
مرادیان «پرومته» را با صدای بسطامی به سمپوزیوم آلمان میبرد
گفتگو با جمشید مرادیان
ساغر رفیعی
این هنرمند مجسمهساز که بالاترین رکورد حضور در سمپوزیمهای جهانی معتبر را دارد؛ این روزها در تدارک آمادهسازی مجسمه های چوبی اش برای حضور در چند سمپوزیوم در کشورهای اروپایی است. با او درباره سمپوزویم ها و مجسمه سازی در ایران گفت و گو کرده ایم :
کار دیگری را به سمپوزیوم آلمان ارائه کرده ام. این کار را سال گذشته برای سمپوزیوم مجسمه سازی تهران فرستاده بودم که رد شد. چند روز پیش به من خبر دادند در سمپوزیومی با نام «صلح برای همه» که تابستان سال آینده در آلمان برگزار خواهد شد پذیرفته شده است
در حال حاضر دارم خودم را برای این سفرها آماده می کنم. مسافرت هایی از این دست برای هنرمندانی که با چوب کار می کنند قدری مشکل است، چون باید تمام ابزار کار را همراه خودم ببرم و بردن آن ابزار سنگین به دلیل محدودیت های حمل بار، به هماهنگی و انجام یک سری مقدمات احتیاج دارد
همیشه با دی اچ ال ماکت ها را می فرستادم اما امسال از پست خودمان استفاده کردم. مسوولان سمپوزیوم ایمیل زدند که کاری که به دست ما رسیده است کاملا خورد شده و حضور امسال من در این سمپوزیوم، که سال گذشته هم در آن شرکت کرده بودم، منتفی است
سمپوزیوم مجسمه سازی ایران هم اولین تجربه ای بود که ما در این رابطه و در سطح بین المللی داشتیم با در نظر گرفتن اولین بودنش می توان نقایصش را بررسی کرد تا در دوره های بعدی به این مشکلات برنخوریم. یکی از این نقایص این بود که داوری ها غیرحرفه ای بود. بسیاری از ماکت هایی که پذیرفته شدند در عمل، ساختشان امکان پذیر نبود
اما به عنوان مجسمه سازی که با سمپوزیوم ها درگیر است تلاشم این است که عیب هایش را نبینم. حسن های زیادی داشت که به عیب هایش می چربید. مثلا جوایز خوبی که برای مجسمه سازان در نظر گرفته بودند خیلی از نگاه ها را به آن جلب کرده بود
در میلوز که بودم، بسیاری از مجسمه سازان دوره ام کرده بودند و آدرس سایت سمپوزیوم مجسمه سازی ایران را می خواستند. هزینه ای که برای این سمپوزیوم استفاده شد به نتیجه ای که داد و توجهاتی را که به آن جلب کرد می ارزید. ما سالها بود در زمینه مجسمه سازی در سطح بین المللی کار نکرده بودیم و این سمپوزیوم به یکباره سروصدا کرد
به هر حال برگزاری سمپوزیوم ها یکی از وظایف شهرداریهاست. تا به حال در هیچ سمپوزیومی شرکت نکرده ام که برگزار کننده اش جایی جز شهرداری آن شهرها باشد. چون مجسمه ها به بخشی از اماکن شهری تبدیل می شوند. اگر یک سیاست گزاری و برنامه ریزی انجام شده باشد، این سمپوزیوم هم ادامه پیدا خواهدکرد.
البته پیش از این، در پارک جمشیدیه و با همکاری یک شرکت خصوصی آلمانی و سازمان زیبا سازی شهرداری تهران، به عنوان اسپانسر هایمان، یک سمپوزیوم کوچک را برگزار کردیم. یعنی این امکان هم هست که در ابعاد کوچکتری این سمپوزیوم ها برگزار شوند. فرهنگسراها هم می توانند این کار را بکنند. حتی اشخاص هم می توانند به عنوان اسپانسر یک سمپوزیوم برگزار کنند
درخواست هم کرده ام اتفاقا. آنها هم گاهی کمک های کوچکی کرده اند اما واقعا کافی نیست. پانصد دلار واقعا پولی نیست. برای یک سفر 20 روزه که در تمام آن مدت اسم ایران آنجا برده می شود و پرچممان هم برافراشته است این مبلغ به هیچ کاری نمی آید
این حمایت ها باید از طرف مرکز هنرهای تجسمی انجام شود. البته بعضی از سمپوزیوم ها خرج سفر و هتل و چوب و اینها را می دهند و مجسمه ای هم که می سازید مال خودتان است. اما من مجسمه سیصد کیلویی را کجا کول کنم بیاورم؟
در ایتالیا بودم و در یک سمپوزیوم مجسمه سازی شرکت داشتم. به سفارتمان در میلان زنگ زدم که بیایید بعد از تمام شدن کار مجسمه را ببرید در سفارت نصب کنید. گفتند راه دور است نمی توانیم بیاییم
اما مشکلاتی که در آموزش مجسمه سازی در ایران وجود دارد یکی کم بودن کلاس های مجسمه سازی در دانشگاه هاست. ما دوسه تا کلاس بیشتر نداریم، اساتید هم محدودند و تعدادی شان هم مدت هاست که دانشکده های مجسمه سازی را قبضه کرده ان
اگر اینها عوض نشوند و اساتید جدید تری وارد دانشگاه ها نشوند، اگر تجاربمان را با تجربیات روز دنیا هماهنگ نکنیم، اگر نیروهای جوان تر و اساتید غیر ایرانی را به دانشگاهها راه ندهیم نتیجه اش همین دوسالانه مجسمه سازی امسال می شود که همه از آن می نالیم
آقای ژازه طباطبایی تمام عمرش با آهن و فولاد کلنجار رفت. او ناسازگارتین هنرمند با زمانه اش بود اما کار هم می کرد. کار درست انجام میداد و این محدودیت ها هم مانعش نمی شد.
درست است که بنیه مجسمه سازی ما تحلیل رفته است. تعداد زیادی از مجسمه سازان یواشکی از روی کارهای دیگران کپی می کنند به این امید که کسی که اصل کار را می شناسد آثارشان را نبیند یا متوجه کپی بودنشان نشود. این شده وضعیت مجسمه سازی ما.
روح خلاقه هنر است که آنرا سرزنده نگه می دارد اگر این روح خلاقه را از آن بگیرند چیزی از آن باقی نمی ماند. اما این روح خلاقه را هنرمند، خودش از خوش می گیرد نه محدودیت در فرم و شکل.
نمی توان بد بین بود. اگر بدبین باشیم چه باید بکنیم؟ منتظر بمانیم تا همه چیز درست شود و ما را با همه شرایطمان بپذیرند و بعد ما بنشینیم با خیال راحت کار کنیم؟ با بدبینی هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. باید فقط کار کنیم بدون اینکه هر چیزی در محیط ، مثل محدودیت و بد بینی و اینها بتواند مانعمان باشد
دوشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۶
چهار كشور اروپایی در انتظار مجسمههای چوبی هنرمند ایرانی
گزارش: خبرگزارى ايسنا
سهشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۶
درگذشت شاعر آوانگارد قلمروهاي آهني
اين هنرمند مجسمهساز در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درپي درگذشت ژازه طباطبايي - شاعر آوانگارد قلمروهاي آهني - گفت: او از فارغالتحصيلان و هنرمندان مجسمهساز كشور بود كه مدت زيادي با مادرش زيست و پس از مرگ او تنها زندگي ميكرد. در كارهاي هنري او انتقال عاطفه را ميتوان ديد
مراديان اضافه كرد: ژازه در عين اينكه با قطعات ماشين كار ميكرد و در مملكت ما اولين كسي است كه فلزي را كه قبلا در صنعت ديگري دگرديسه شده بود و تبديل به قطعهي ديگري با اين قطعات مجسمهسازي ميكرد
وي افزود: با اينكه ژازه در اسپانيا ساكن بود، ولي هميشه دلش در گرو سرزميني است كه شاهد تولدش بوده و باور داشته كه اگر ميخواهيم به غرب برسيم آنقدر بايد به طرف شرق برويم تا از غرب سر دربياوريم
مراديان همچنين به نمايشگاههاي برگزارشدهي ژازه و جوايزي كه دريافت كرده در سراسر دنيا اشاره كرد و گفت: او به مجسمهسازي بسنده نميكرد، نقاشي ميكرد و نمايشنامه و فيلمنامه هم مينوشت؛ هنرمند تمام عياري بهشمار ميرفت كه در عرصههاي مختلف حسش را پرورش ميداد